جدول جو
جدول جو

معنی صالح سوسی - جستجوی لغت در جدول جو

صالح سوسی
(لِ حِ)
ابن زیاد و مکنی بابی شعیب. مولد وی بسال 173 هجری قمری هجریست و به سال 261 درگذشت. (زرکلی ص 424). ابن جوزی او را در باب راویان از امام احمد شمرده است. (مناقب احمد بن حنبل ص 97)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ)
ابن بشر سدوسی. مجهول است. و در کتاب الضعفاء به سندی جید از حبیب بن شهید، آرد که نزد ایاس نشسته بودم، مردی بیامد. ایاس وی را گفت: اگر فتوی خواهی به حسن رجوع کن، و اگر صلح خواهی به حمید، و اگر شغب طلبی نزد صالح سدوسی روکه گوید آنچه بر تو است انکار و آنچه ازآن تو نیست ادعا کن و به بینۀ غایب احتجاج جوی. ابن معین او را نشناسد و ابن عدی وی را مجهول داند. (لسان المیزان ج 3 ص 166). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 62 شود
لغت نامه دهخدا
(لِ حِ سَ)
محدث است. وی از ابوشعثاء روایت کند و مجهول الحال است. (لسان المیزان ج 3 ص 177). محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ابن شریح سکونی. از تابعین و از مردم حمص است و از ابوعبیده بن جراح و ابوهریره و معاویه و جبیربن نفیر و جز اینان روایت کند و از وی پسر او محمد بن صالح روایت آرد. ابوالحسین رازی گوید:او کاتب ابوعبیده بود و ابن حبان گوید او ثقه است وکتابت عبدالله بن قرط امیر حمص میکرد. رجوع به تهذیب ابن عساکر ج 6 ص 370 و لسان المیزان ج 3 ص 170 شود
لغت نامه دهخدا
(لِ حِ تَ)
مولای تومه. ازابن عباس روایت کند. (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 347)
لغت نامه دهخدا